ماه پنجم زندگی ایمان کوچولوی ما
توپولی ریزه میزه توپولوها: ایمانو ماهان عااااااشق این عکستم که بعد حموم کردنت خاله هات ازت گرفتن تو بغل خودم خرابکاری و منت کشی خونه بابام (باوای پسرم) بودیم و تو بغل خاله شیرین راحت و آروم نشسته بودی که یه دفعه صدای جیغ ویغ خاله ات بلند شد. مامانی چنان پی پی کرده بودی که از پوشکم زده بود بیرون و دامن و دستای خاله شده بود پیف پیف خاله شیرینت هم همش داد میزد: یکی بیاد اینو بگیرهههههههه خلاصه کلی کولی بازی درآورد که آخر منم عصبانی شدمو سرش داد زدم گفتم: حالا مگه چی شده؟ تو که ایمانو دوس داری باید این چیزاشم قبول کنی. خلاصه خاله قهر کردو رفت رو پله ها نشست به گریه. منم دلم...
نویسنده :
مامان فهیمه
17:41