شرح ماه 16 زندگی ایمان من
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
نفس نازتر از جان چه شد از چشم بدان
دور باد آفت فلک از جان و تنش
16 ماهگیت خیلی بد شروع شد مامانی. به مدت 4 شبانه روز تب کردی بدون هیچ علائم دیگه ای. همه میگفتن احتمالا داره دندون درمیاره.
دکتر نبردمت ولی تو نت که سرچ کردم دیدم تنها مریضی که به تب تو میخوره تب رزوئلاست که نوشته بودن تو فصل بهار پسر بچه های 1 تا 2 سال بهش مبتلا میشن و 3 روز تا یک هفته طول میکشه و دارویی نداره و فقط باید تب کنترل بشه که مبادا زیادی بالا بره و بعد از قطع تب هم دانه های قرمزی روی پوست نمایان میشه و بعد از دو روز خود بخود محو میشه.
که دقیقا هم همینا شد چون بعد قطع شدن تبت روی شکم و پیشونیت دانه های ریز قرمزی نمایان شد و بعد یک روزم محو شد. یک هفته بعدشم دندون هفتمت (دندون سوم فک پایین) جوونه زد.
روزای سختی بود هر شب بالا سرت بیدار بودمو پاشویت میکردم که مبادا تبت بالا بره. عزیزکم تو هم انگشت کوچولوتو میزدی به آبو بعد می مکیدی و ملچ مولوچ راه مینداختی عین همیشه. تو اون بیحالی هم ول کن نبودی.
این تب باعث شده بود خیلی بی اشتها بشی که بیحالی رو به دنبال داشت برات. منم غذاهای مقوی و متنوع واست میپختم بلکه یکیشو بخوری لااقل که دریغ از یک قاشق.
آخر سر تصمیم گرفتم تنقلاتی که دوست داری جلوت بذارم چون بهتر از هیچی نخوردنت بود مثل اسمارتیز، چوب شور، مسقطی خودم پز، ژله
اینقد ناراحت بودم بخاطر مریضی و بیحالیت یه روز غروب که بابایی داشت میرفت خرید مام باهاش رفتیم که بلکه حال و هوات عوض بشه. برات یکمم خرید کردم. سی دی ما با نینی 5 که کارتوناشو دوست داری مخصوصا گوگولوها، سی دی خاله ستاره که نمیدونستم صوتیه، کتاب مقوایی نینی کوچولو که همش میاریش برات بخونم ولی تا دو صفحه میخونم حوصلت سر میره، کتاب حمام حیوانات واسه تو و وسایل نقلیه اش واسه ماهان، با یه کلاه خوشگل.
کتاب حمامت عکس گوسفند و گاو داره، هی بهت نشون میدمو صداشونو واست درمیارم که یاد بگیری بَع و مُو
اونوخت تو عکس گوسفنده رو نشون میدی میگی: بَـــــــــــــــــــــــع (چون تو حیاط بابابزرگ دیدیش خوب بلدی)
عکس گاوه رو نشون میدی و میگی: مَــــــــــع
خووووب و اما بعد خوب شدنت من رفتم آرایشگاه دوستم ساراجون که با دیدن موهای تو تصمیم گرفت برات مرتبشون کنه و این شد اولین اصلاح شازده کوچولوی من. ان شاءا... اصلاح دومادیت مامانی.
البته با دیدن عکسات فک نکنی همینجوری خوشگل و شیک نشستی تا موهاتو کوتاه کنیم. اینجا تازه اولشه
قبل از عمل
بعد از عمل
البته فقط اجازه دادم یکم مرتبش کنه و خیلی کوتاهش نکرد. چون مامانی عااااااشق موهای فردارته.
فردای اصلاحتم پیش به سوی وطن با لباس جدیدت که هر کی میبینه میپرسه از کجا خریدین؟
چون اون هلی کوپتر رو لباست با حرکتت روشن میشه.
اینجا خونه پدربزرگ پدریته و اسباب بازیای سما دختر عمه تو صاحاب شدی. البته خودش نیست وگرنه بعید بود بتونی اینقد راحت باهاشون بازی کنی.
و اماااااا ماجراهای خونه بابای من:
راننده ماهان و شاگردش ایمان با لباسای مامان بزرگ دوز
بالکن خونه که بسی بدعادتت کرده و تو خونه خودمونم انتظار داری بغلت کنمو ساعتها وایسم تو بالکن تا بیرونو تماشا کنی آخه حفاظ بالکن ما بتونیه مامانی.
سنگریزه های محبوب ایمان
تجربه حسی نو
هوا گرم شده و آب تنی میچسبه، فصل برداشته و باواجون از سر زمین اومده،یه بطری آب یخ هم دستشه که تو فک میکنی نوشابه است.
ما که گفتیم سرده مامانی
میز خاله شیما که همه بچه ها عاشقشن بس که خرت و پرت رنگی زیاد داره
بیلچه و خاک انداز سرگرمیهای جدید وروجک شیطونم
تاب تاب عباسی...
ایمانو بوته توت فرنگی
سنگریزه های محبوبت پاش به خونه خودمونم رسید، همیشه یکی ازونا تو مشتت بود و هر جای خونه میرفتی با خودت میبردیش جوری شده بود که منو باباییت صدای آخ و اوخمون بلند بود همش بس که سنگارو کف زمین پخش کردی بودی. تازه دیگه شروع کرده بودی به خط انداختن رو دیوارا و ضربه زدن به میز شیشه ای ال سی دی و ... که مجبور شدم جمعشون کنم.
بازی در پارکینگ
استقلال طلبی و شروع من من گفتنای گل پسرم
با گرم شدن هوا تا فرصت کنیم میبریمت بیرون که حال و هوات عوض شه مامانی.
فضای سبز جلوی خونمون: اینجا بچه های کوچیک دوره ات میکنن
پارک شهر گرگان
نهارخوران گرگان
عاشق سرسره شدی اینجا، آخرشم با گریه از سرسره جدات کردیم هر چی بازی میکردی خسته نمیشدی، اینقد تبحر پیدا کردی که سرسره نوردی هم کردی
ایمانو لپتاپ نگون بخت ما
پسر کوچولوی من از آخر تابستون پارسال کالسکه شو ندیده بود، وقتی با کالسکه بردیمش بیرون از ذوق فراوون بدون دلیل با قهقهه میخندید، بعدم تو خونه به عنوان صندلی غذا استفاده میکردم تا در نره و خودشم باهاش سرگرم میشد.
بدون شرح...
خواب ناز فرشته کوچولوی من