آرام جانم **ایمان**آرام جانم **ایمان**، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی مامان و بابا

مادرانه

حیفم اومد این مطلب زیبارو که حقیقت محض دنیای مادراست اینجا ثبت نکنم. چند ساعت خواب پیوسته بزرگ‌ترین آرزوی همه مادرانی که در طول شب به شیرخوارشان شیر می‌دهند، همین است: چند ساعت خواب پیوسته. اصلا مهم نیست که نوزاد عزیز شاید 12 ساعت هم بخوابد. وقتی قرار باشد هر یک ساعت یک بار بلند شوی و بچه را شیر بدهی و آروغ بگیری و دوباره بخوابانی، همه آن 12 ساعت کوفت آدم می‌شود! طوری که آدم آرزو می‌کند فقط 4 ساعت بخوابد، اما پیوسته. آرزویی که رسیدن به آن برای بعضی‌ها 6 ماه، بعضی‌ها یک سال و بعضی‌ها چند سال طول می‌کشد. بهشت خودش را دو دستی تقدیم زیر پای این گروه آخر می‌کند! یک لیوان چای داغ هم...
24 تير 1394

شرح ماه 16 زندگی ایمان من

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش نفس نازتر از جان چه شد از چشم بدان دور باد آفت فلک از جان و تنش 16 ماهگیت خیلی بد شروع شد مامانی. به مدت 4 شبانه روز تب کردی بدون هیچ علائم دیگه ای. همه میگفتن احتمالا داره دندون درمیاره. دکتر نبردمت ولی تو نت که سرچ کردم دیدم تنها مریضی که به تب تو میخوره تب رزوئلاست که نوشته بودن تو فصل بهار پسر بچه های 1 تا 2 سال بهش مبتلا میشن و 3 روز تا یک هفته طول میکشه و دارویی نداره و فقط باید تب کنترل بشه که مبادا زیادی بالا بره و بعد از قطع تب هم دانه های قرمزی روی پوست نمایان میشه و بعد از دو روز خود بخود محو میشه. که دقیقا هم همینا شد چون بعد قطع شدن...
8 تير 1394

اولین قدمای زندگیت مبارک نفس مامان

پسر کوچولوی تنبل من بالاخره با تلاشهای زیاد و خستگی ناپذیر ماماجون و خاله هاش تو هفته اول ماه 16 زندگیش راه افتاد. هوراااااااااااا قدمهای زندگیتو با اتکا به خداوند استوار و محکم بردار. این کفشو واست خریدیم بلکه تشویق به راه رفتن بشی. ان شاءا... کفش دامادیت عزیزکم.   خونه بابای من بودیم که این کفش سوتی ماهانو که براش کوچیک شده بود پات کردیم و دیدیم از ذوق صداش دوس داری همش راه بری.   تازه توپم شوت میکردی خخخخخخخخ   منم تشویق شدمو رفتم یه دمپایی سوتی واست خریدم با یه کفش تابستونی جایزه راه رفتن گل پسرم.   دستات فرمونته. یکی رو بالا نگه میداری و ی...
31 خرداد 1394

شرح ماه پانزدهم زندگی پسرک موفرفری من

آری، خنده های تو بزرگترین آرزوهای من اند پس شادمانه بخند بگذار تا برآورده شوند   هر چیز کوچیکی تو خونه از نظرت پنهان نمیمونه. راه و روش خراب کردن همه چیزم بهمون یاد میدی نیست ما تا حالا بلد نبودیم خرابشون کنیم همینجوری سالم مونده بود. پسرک کنجکاو من!!   خوب شد این کامیونو واست خریدیمااااااا   پنجر شده انگار   تو یکی از جمعه های این ماه من باید سر کار میرفتم و بابایی هم میخواست بره مسابقه اسبدوانی برا همین واسه اولین بار از صبح تا شب تنهایی خونه بابای من موندی پسر گلم. البته یه روز قبلش ماما...
26 ارديبهشت 1394

روز پدر مبارک (البته با تاخیر یک هفته ای)

پدر عزیزم، همسر مهربانم و پسر کوچولوی من روزتون مبارک ایمان کوچولوی من، روزایی که من میرم سر کار باباییت واست هم پدره هم مادر. قدرشو بدون دلبندم. اینم از زبون بابایی تقدیم به تو: متن آهنگ پسرم از سعید شهروز که مطمئنم حرف دل باباییته: پسرم بزرگ شدی لالاییام یادت نره چقدر برات قصه بگم دوباره خوابت ببره چقدر نوازشت كنم تا تو به باور برسی این دوتا دستای منه تو اون روزای بی كسی وقتی بابای قصه هات خم شده پیش روی تو اگه چروك صورتم میبره آبروی تو لالاییام یادت نره لالاییام یادت نره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره از اون روزا كه مشت من با دست تو وا نمیشد تو خواب و بیداری...
20 ارديبهشت 1394

روز مادر مبارک (البته با تاخیر یک هفته ای)

وقتی به خودت میای و میبینی یه ساعته به جای ترانه مورد علاقت، داری آهنگ باب اسفنجی رو زمزمه میکنی... یعنی مادر شدی! وقتی سهم تو از شور ترشی سر سفره، هویج میشه... یعنی مادر شدی! وقتی شجاع میشی و با دمپایی تو سر سوسک میزنی و میگی: "دیدی ترس نداشت!!" یعنی مادر شدی! وقتی خوابت میاد ولی بیدار میشینی تا کودک تب دارت تشنج نکنه... یعنی مادر شدی! وقتی تلویزیون خونه همیشه داره کارتون پخش میکنه... یعنی مادر شدی! وقتی میری بیرون تا برا خودت لباس واجب و مورد نیازتو بخری اما بازم جلوی لباس بچه فروشی طاقت نمیاریو میری داخل و با چندتا لباس بچگونه خوشگل تو دستت، فقط کرایه تاکسی ته جیبت و یه لبخند رض...
27 فروردين 1394

برگ چهاردهم از دفتر زندگی قند عسل ما

خدا تورا که می آفرید حواسش پرت آرزوهای من بود و شدی همان آرزوی من! پسر عزیزم صبحا که ازخواب پامیشم و به صورت نازت نگامیکنم تازه میفهمم که حتی شبا که میخوابی، تا صبح بازم من دلتنگت میشم. چشای خوشگلتو که باز میکنی انگار خورشید اونموقع طلوع میکنه. اون لحظه دنیا تو دستای منه، بغلت میکنمو میگم عاشقتم پسرکم... ایمانم... پسر کوچولوی نازم، اینو بدون که تو خیلی باارزشی، همیشه باید یادت باشه که باارزشترينی... چون خدا بواسطه ی بهشتی بودنت منم لایق بهشت دونسته.   تو که اونجوری پا رو پات میندازی و ژست آدم بزرگا رو میگیری به خودت، دیگه اون شیشه شیر بهت نمیادااااا. از من گفتن بود مامانی.   ای...
17 فروردين 1394